یادداشت تحلیلی
برگی از لغتنامهٔ بزرگ فارسی - ۲۰

برگی از لغتنامهٔ بزرگ فارسی - ۲۰
اکرم سلطانی
...................................................
«آغالیدن»
در «لغتنامۀ بزرگ فارسی»، جزوۀ شمارۀ ۵ از حرف آ، مصدر «آغالیدن» به معنیِ برانگیختن. تحریک و تحریض کردن. شوراندن، با شواهد زیر آمدهاست:
- گفت من بر وی آغالیدم خاص و عام را. بلعمی (تاریخ، ۱۴۰)( ق ۴)
- گفت واجب نکند که شیر بر من غَدر اندیشد، که از من خیانتی ظاهر نشده است، لکن به دروغ او را بر من آغالیده باشند. نصرالله منشی (کلیله و دمنه، ۱۰۱) (ق ۶)
- مردمان را بر جنگِ او میآغالید.؟ (ترکالاطناب، ۴۹۷) (ق ۶)
- لشکر شاه در آن زنگیان افتادند و فیلان را بر ایشان آغالیدند. عبدالکافی؟ (اسکندرنامۀ قدیم، ۴۴۰) (ق ۷)
این مصدر از جمله مصدرهایی است که تا اوایل قرن هفتم رد پای آن در متون وجود دارد. مشتقات دیگری از این مصدر مانند «آغالش» «آغالشگر» «آغالنده» نیز در برخی از متون دیده میشود:
- بر آغالِش هر دوآغاز کرد / بدی گفت و نیکی همه راز کرد. ابوشکور (از لغتنامۀ اسدی، ۲۱۵) (ق ۴)
- من ز آغالِشَت نترسم هیچ / ور به من شیر را برآغالی. فرالاوی (از لغتنامۀ اسدی، ۳۲۵) (ق ۴)
- ای خداوندِ من، زینهار دِه مرا از وسواس دیوان و آغالِش ایشان. (مجملالتواریخ و القصص، ۳۳۶) (ق ۶)
آیا میخواهید در نوشتهها و گفتارهایتان مصدر آغالیدن و مشتقات آن را به کار ببرید؟
...................................................
پینوشت: «لغتنامۀ بزرگ فارسی» عنوان فرهنگ لغتی است که مؤسسۀ لغتنامۀ دهخدا در دست تألیف دارد و تا کنون ۸ جلد از آن مربوط به حروف «آ»، «الف» و قسمتهایی از حرف «ب» منتشر شده است. «برگی از لغتنامهٔ بزرگ فارسی» یادداشتهای تحلیلی کوتاهی از این لغتنامه است که خانم اکرم سلطانی، سرپرست بخش تألیف مؤسسه آنها را تهیه کرده است و هر هفته یکی از آنها در وبگاه و شبکههای اجتماعیِ مؤسسهٔ لغتنامهٔ دهخدا منتشر میشود.
نظر شما :