یک فنجان واژهشناسی
واژهشناسی - ۲۷

یک فنجان واژهشناسی - ۲۷
بهروز صفرزاده
...................................................
بلد بودن
واژۀ عربیِ «بلد» به معنیِ شهر، کشور، یا سرزمین است. در قدیم اهالیِ یک شهر یا سرزمین را «اهلِ بلد» میخواندند. اهلِ بلد شهرِ خود را میشناسند و با گوشه و کنارِ آن آشنایی دارند و میتوانند در این زمینه راهنمای مسافران و غریبهها باشند.
کمکم اصطلاحِ «اهلِ بلد» به صورتِ «بلد» کوتاه شد و به معنیِ راهنمای مسافران و غریبهها به کار رفت. بعدها نیز «بلد» معنیِ آشنا با چیزی و آگاه از آن را یافت و اصطلاحاتِ «بلد بودن» و «بلد شدن» به وجود آمدند:
من شنا بلد نیستم.
تو این کار را خوب بلدی.
...................................................
پینوشت: «یک فنجان واژهشناسی» سلسله یادداشتهایی است که به کالبدشکافیِ برخی واژههای رایج در فارسی میپردازد و چند و چونِ پیدایش و تحولِ آنها را میکاود. این یادداشتها را آقای بهروز صفرزاده، از اعضای هیئتِ مؤلفانِ مؤسسهٔ لغتنامهٔ دهخدا، نوشته و هر هفته یکی از آنها در وبگاه و شبکههای اجتماعیِ مؤسسهٔ لغتنامهٔ دهخدا منتشر میشود. امیدواریم هر فنجان از این واژهشناسی به کامتان گوارا باشد.
نظر شما :