لغتنامه
نمایش ۶۱ تا ۶۸ مورد از کل ۶۸ مورد.
# | مدخل | معنی |
---|---|---|
| ||
۶۱ | قزل آلان | [ قِ زِ ] (اِخ) (باروی...) باروی معروفی است در گرگان که اسکندر کبیر به منظور دفاع از گرگان و دههای اطرافش در مقابل حملات قبایل وحشی مشرق ساخت و انوشیروان ساسانی (۵۳۰ -۵۷۸ م.) آن را تعمیر کرد. و ... |
۶۲ | گوگ آلا | (اِخ) دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه. واقع در ۳۱هزارگزی شمال خاوری قره آغاج و ۲۲هزارگزی جنوب شوسهٔ مراغه به میانه. کوهستانی و هوای آن معتدل و سکنهٔ آن ۶۸۰ تن است. آب آن از چشمه ... |
۶۳ | لقمه آلای | [ لُ مَ / مِ ] (نف مرکب)
آلوده کنندهٔ لقمه. رجوع به آلای شود:
لبش گاهی بخواهش لقمه آلای
ولی در زیر لب لخت جگرخای.
طالب آملی. |
۶۴ | مآلاً | [ مَ لَنْ ] (ق) سرانجام. در آخر. بالمآل. عاقبةالامر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). |
۶۵ | ماشین آلات | (اِ مرکب) آلاتی که در ماشین بکار رود. || در تداول عامه، جِ ماشین. انواع آلاتی که از آهن ساخته شده. (فرهنگ فارسی معین). |
۶۶ | موسی آلان | [ سا ] (اِخ) دهی است از دهستان نعلین بخش سردشت شهرستان مهاباد. واقع در ۵/۲۸ هزارگزی شمال سردشت با ۱۸۹تن سکنه. آب آن از رودخانهٔ سردشت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج ۴). |
۶۷ | میرآلای | (ترکی، اِ مرکب) (اصطلاح نظامی) سرهنگ سپاه. (ناظم الاطباء). در تشکیلات نظامی عثمانی منصبی فوق قایم مقام. سرهنگ در سپاه عثمانی. (یادداشت مؤلف). |
۶۸ | نقره آلات | [ نُ رَ / رِ ] (اِ مرکب) ابزار نقره. اثاثه و ابزاری که از نقره ساخته مانند وسایل چای خوری و قاشق و چنگال و لوازم سفره. |