[ خوا / خا ] (اِ مرکب)
پیشخان. پیش تخته. صندوق مانندی که جلو
دکان عطاران و قصابان هست که بر اولی پول
شمارند و متاع فروخته را نزد بایع نهند و بر
دیگری گوشت خرد کنند. صندوق مانندی
چوبین که عطار و دیگر کسبه در پیش دکان
دارند و خود در پس آن ایستند یا نشینند و بر
آن کالا وزن کنند و دخل در آن ریزند و ترازو
بالای آن جای دهند. || تختهٔ زیر ترازو.
|| در روضه خوانی یا تعزیه، پامنبری
اطفالی که پیش از اقامهٔ روضه یا تعزیه
بجماعت خواندندی. چند پسر و دختر مقابل
هم صف بسته که با هم چون براعت استهلالی
بشعر، در برابر مستمعین و بینندگان
خواندندی :
چون شود هنگامهٔ گل گرم در طرف چمن
پیشتر از مرغ بستان پیش خوانی میکنم.
علی ترکمان (از آنندراج).
|| (نف مرکب) آنکه چون کسی در مجلس وارد شود بیان حسب و نسب او کند، تا اهل مجلس درخور آن تعظیم و مراعات او کنند. (آنندراج): در خلاصم رستمیها کرد عشق پیشخوان قصهٔ من بیژن است. ظهوری (از آنندراج).
|| (نف مرکب) آنکه چون کسی در مجلس وارد شود بیان حسب و نسب او کند، تا اهل مجلس درخور آن تعظیم و مراعات او کنند. (آنندراج): در خلاصم رستمیها کرد عشق پیشخوان قصهٔ من بیژن است. ظهوری (از آنندراج).