[ پَ ] (ص نسبی) منسوب به
پرنیان. از پرنیان. دارای پرنیان :
هوا شد ز بس پرنیانی درفش
چو بازار چین زرد و سرخ و بنفش.
فردوسی.
ز بس نیزه و پرنیانی درفش
ستاره شده سرخ و زرد و بنفش.فردوسی.
|| برنگ پرنیان؛ به آب و تلألؤ پرنیان : ز دو چیز گیرند مر مملکت را یکی پرنیانی یکی زعفرانی یکی زرّ نام ملک برنبشته دگر آهن آبداده یمانی.دقیقی.
|| برنگ پرنیان؛ به آب و تلألؤ پرنیان : ز دو چیز گیرند مر مملکت را یکی پرنیانی یکی زعفرانی یکی زرّ نام ملک برنبشته دگر آهن آبداده یمانی.دقیقی.