معنی بار
نمایش ۱ تا ۱۵ مورد از کل ۱۵ مورد.
لغتنامۀ دهخدا
بار
(اِ) پشتهٔ قماش و خروار و آنچه بر پشت
توان برداشت. (برهان). پشتواره است و آن
پشته ها باشد کوچک از هیزم و علف و غیره
که بر پشت بندند. کاره. (برهان: کاره). حمل و
بسته و هر چیز که برای حمل کردن فراهم
کنند. (ناظم الاطباء). چیزی که بر سر و پشت
و مرکب بردارند. (رشیدی). مجموعهٔ دو لنگه
یعنی دو عدل که بر ستور حمل کنند. باری که
بر سر و پشت و مانند آن گذارند و با لفظ
کشیدن و برداشتن و برتافتن و گرفتن
مستعمل است. (آنندراج). پشتهٔ خروار.
(غیاث). باری که به پشت و غیره بردارند.
بستهٔ قماش. (سروری). بمعنی حمل یعنی
محمول انسان یا حیوان. (شعوری ج ۱ ورق
۱۶۰). آنچه بر پشت ستور یا آدمی نهند بردن
را. حَمْل. (ترجمان القرآن).
بُنه :
گُسی کرد [ رستم ] بار و بیاراست کار
چنان چون بود درخور کارزار...
بشد با بنه اشکش تیزهوش
که دارد سپه را بهر جای گوش.فردوسی.
هم آنگه سوی کاروان شد بدشت
شتر خواست تا پیش او بر گذشت
گزین کرد از آن اشتران سه هزار
بدان تا بنه برنهادند بار.فردوسی.
که گر خر نیاید بنزدیک بار
تو بار گران سوی پشت خر آر.فردوسی.
زمانه حامل هجر است و لابد
نهد یک روز بار خویش حامل.منوچهری.
شب تار و بیابان دور و منزل ...
لغتنامۀ دهخدا
بار
[ بارر ] (ع ص) مهربان و بسیارخیر.
(منتهی الارب). ج، بَرَره. (اقرب الموارد)
(منتهی الارب). نیکوکار. (آنندراج) (مهذب
الاسماء) (غیاث). نکوکار. (غیاث). برکننده.
|| مطیع پدر و مادر. نیک
فرمانبرنده از پدر و مادر و مهربان نسبت به
آنان و خیرخواه آنان و نگهبان آنان از بدیها.
(از اقرب الموارد).
لغتنامۀ دهخدا
بار
[ بارر ] (اِخ) ابراهیم بن فضل. راوی
دروغگویی بود. (منتهی الارب) (ناظم
الاطباء).
لغتنامۀ دهخدا
بار
(اِخ) نام دهی است از ولایت طوس.
(برهان). نام شهری در نزدیکی طوس. (ناظم
الاطباء).
لغتنامۀ دهخدا
بار
(اِخ) از دهات نیشابور است. (مرآت
البلدان ج ۱ ص ۱۵۵). از قرای نیشابور است.
(معجم البلدان) (سمعانی). قریه ای است از
مضافات نیشابور. (انجمن آرا) (آنندراج)
(جهانگیری) (رشیدی) (شعوری ج ۱ ورق
۱۶۰). رجوع به مراصدالاطلاع شود.
لغتنامۀ دهخدا
بار
(اِخ) شهری است مقدم بر توراب و در
جانب شرقی شامی است و بنی رازح از
خولان قضاعه در آن ساکنند... (از معجم
البلدان). || دریاچهٔ زره بار (در
دوهزارگزی مغرب قلعهٔ مریوان) بمساحت
تقریبی ۲۴ کیلومتر مربع (شش هزار گز در
چهارهزار گز). رجوع به زره بار شود.
لغتنامۀ دهخدا
بار
(اِخ) (سوق البار) شهریست به یمن بین
صعده و عثر و آن بین خصوف و مینا است. (از
معجم البلدان: بار). و رجوع به سوق البار
شود.
لغتنامۀ دهخدا
بار
(اِخ) (جزیرهٔ...) جزیره ای بحدود ولایت
فارس و سند: ازو [ از جزیرهٔ ارموس ] تا
جزیرهٔ بار که حدود ولایت فارس و سند است
هفتاد فرسنگ. (نزهة القلوب ج ۳ چ لیدن
۱۳۳۱ هـ . ق. ص ۱۸۶).
لغتنامۀ دهخدا
بار
(اِخ) ده کوچکی است از دهستان حومهٔ
بخش بستک شهرستان لار که در
۳۶هزارگزی جنوب خاور بستک کنار شوسهٔ
بستک به لنگه واقع است. دارای ۳۰ تن سکنه
میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج ۷).
لغتنامۀ دهخدا
بار
(اِخ) دهی است از دهستان ماروسک
بخش سرولایت شهرستان نیشابور که در
۳۰هزارگزی جنوب چکنه بالا واقع است.
منطقه ای است کوهستانی معتدل با ۱۶۷۱ تن
سکنه که بلهجهٔ کردی و فارسی سخن
میگویند. آبش از قنات و محصولش غلات و
شغل مردمش زراعت و راهش مالرو است.
(از فرهنگ جغرافیائی ایران ج ۹).
لغتنامۀ دهخدا
بار
(اِخ) (چشمهٔ...) اسم مزرعه ای است از
مزارع بزینه رود زنجان، هوایش ییلاقی
محصولش دیمی و آبی از رودخانه مشروب
میشود. سکنه اش پنجاه خانوار است.
(مرآت البلدان ج ۴ ص ۲۳۱).
لغتنامۀ دهخدا
بار
(اِخ) سامی بیک آورده: نام قصبه ای است
در شمال غربی آرناؤدستان نزدیک ساحل
دریای آدریاتیک که طبق معاهدهٔ برلن به
قره طاغ واگذار شده است. در ۳۷هزارگزی
مغرب اشقودره (اسکودرا) در مسافتی قریب
به چهار میل در داخل دامنهٔ کوهی واقع گشته
و دارای قلعه و بازاری مشتمل بر ۱۴۰ باب
دکان و یک راه آب و چند جامع کوچک
است. در زمان ادارهٔ عثمانی ۴۰۰۰ تن نفوس
داشته که ۲۵۰۰ تن آنها مسلمان بودند و بعد
از واگذاری به قره طاغ اکثر آنها به اشقودره
هجرت کرده اند. در این قصبه مسلمانان بزبان
ترکی و کاتولیک ها بزبان آرناؤدی و
ارتودوکسها بزبان اسلاو تکلم میکنند و در
قرای همجوار هم بزبان آرنؤدی سخن
میگویند. چون در مقابل شهر باری واقع در
ایتالیا قرار گرفته آنرا آنتی باری نامیده اند
یعنی مقابل باری. (از قاموس الاعلام ترکی ج
۲).
لغتنامۀ دهخدا
بار
(اِخ) نام قصبه ای است در روسیه در
ایالت پودولیه بر نهر روق. در ۶۸هزارگزی
شمال شهر موهیلف واقع است و دارای یک
قلعه بر تخته سنگ میباشد. (از قاموس الاعلام
ترکی ج ۲).
لغتنامۀ دهخدا
بار
بدین صورت شکلی از بئآر است در
سمعانی. رجوع به بئآر شود.
لغتنامۀ دهخدا
بار
[ بارر ] (اِخ) نام قصبهٔ تجارتگاهی
است در آلزاس لورن که در ۱۴هزارگزی
شمال شلستاد واقع است و در جوار آب
معدنی گرم و جنگل بزرگی قرار دارد. (از
قاموس الاعلام ترکی ج ۲).