معنی یوزدار
نمایش ۱ تا ۱ مورد از کل ۱ مورد.
لغتنامۀ دهخدا
یوزدار
(نف مرکب) یوزبان. (ناظم الاطباء).
یوزبان. فهاد. (یادداشت مؤلف):
وز آن پس برفتند سیصد سوار
پس بازداران همه یوزدار.فردوسی. و رجوع به یوزبان شود.
پس بازداران همه یوزدار.فردوسی. و رجوع به یوزبان شود.