معنی ادرعی

نمایش ۱ تا ۲ مورد از کل ۲ مورد.

لغت‌نامۀ دهخدا
ادرعی
[ اَ رَ ] (ص نسبی) منسوبست به ادرع و جماعتی از علویین بدین نسبت معروفند و ادرع لقب ابوجعفر محمد [ بن ] امیر عبیداللََّه کوفی معروف بطیّب بن عبداللََّه بن حسن بن جعفربن حسن بن علی بن ابیطالب علیه السلام است. (انساب سمعانی).
لغت‌نامۀ دهخدا
ادرعی
[ ] (اِخ) (به معنی قوی) یکی از دو پایتخت باشان است که کوه و تپه های آن به اسم ادرع معروف اند و در شصت میلی بصری واقع است و عمارات بسیار و حوضهای بزرگ دارد و آب چاههایش شیرین و خوشگوار است و در جوار این شهر، بنی اسرائیل عوج ملک باشان را هزیمت دادند. (سفر اعداد ۲۱: ۳۳ -۳۵، سفر تثنیه ۱:۴ و ۳:۱ -۳، صحیفهٔ یوشع ۱۲:۴) و ملک او در قسمت سبط منسه داخل شد (صحیفهٔ یوشع ۱۳:۳۱) و خرابهٔ سنگی و سرازیر آن مسافت بسیاری را پوشیده است و دور نیست که رفتن بر آنجا ممکن نباشد. این مکان جائی بود در اوایل قرنهای میلادی و در ایام مبشران مسیحی قدری مشهور بود و اکنون به ادرا معروف و تخمیناً در چهارمیلی مخرج دریای جلیل واقع است. دوم یکی از شهرهای نفتالی که اکنون خرابه و بمسافت دو میل بجنوب قادش واقع است. (صحیفهٔ یوشع ۱۹:۳۷) و بزعم پورتر، تل خریبه و بگمان کاند، یاترا است. (قاموس کتاب مقدس).