[ لَ / لِ ] (اِ) شقایق. (برهان). الاله.
لاله، یا لالهٔ نعمان :
چون دواتی بُسَدین است خراسانی وار
باز کرده سر آلاله بطَرْفِ
چمنا.منوچهری.
و بیت ذیل که لفظاً و معناً صورت دیگر بیت فوق است از همین شاعر مؤید این دعویست : بسمن زار درون لالهٔ نعمان بشیار چون دواتی بُسَدین است خراسانی وار. منوچهری. یکی برزیگرک دیدم در این دشت بخون دیدگان آلاله می کشت.باباطاهر.
و بیت ذیل که لفظاً و معناً صورت دیگر بیت فوق است از همین شاعر مؤید این دعویست : بسمن زار درون لالهٔ نعمان بشیار چون دواتی بُسَدین است خراسانی وار. منوچهری. یکی برزیگرک دیدم در این دشت بخون دیدگان آلاله می کشت.باباطاهر.