معنی آب
نمایش ۱ تا ۳ مورد از کل ۳ مورد.
لغتنامۀ دهخدا
آب
(اِ) (اوستائی آپ p a،
سانسکریت آپَ ap a، پارسی
باستانی آپی ip a، پهلوی آپ
p a) مایعی شفاف بی مَزه و بوی که
حیوان از آن آشامد و نبات بدان تازگی و تری
گیرد. و آن یکی از چهار عنصر قدماست و به
عربی آن را ماء و بلال خوانند. و ابوحیّان و
ابوالحیوة و ابوالعباب و ابوالغیاث و ابومدرک
از کنیتهای آن است و در بعض لهجه های
فارسی آف، آو، و اَو گویند.
حصبه، وبا،
نوبه، ذوسنطاریا و بسیاری از بیماریهای
وافِده و نیز بقاعی از آب ناپاک و آلوده زاید.
|| دریا. بحر. مقابل خشکی و برّ.
|| دریاچه. بحیره :
بیاورد لشکر بدریای چین
بر او تنگ شد پهن روی زمین
بدانگه کجا خواست بگذاشت آب
به پیران چنین گفت افراسیاب.فردوسی.
بمادر چنین گفت کافراسیاب
فرستاد و خوانَد مرا نزد آب [ دریای چین ].
فردوسی.
دگر نامور گنج افراسیاب
که کس را نبود آن بخشکی و آب.فردوسی.
که بازارگانان ایران بدند
به آب و بخشکی دلیران بدند.فردوسی.
قضا را من و پیری از فاریاب
رسیدیم در خاک مغرب به آب.سعدی.
مرا پیر دانای مرشد شهاب
دو اندرز فرمود بر روی آب.سعدی.
- آبهای اسلامبول؛ دریاهای ساحلی آن. ...
- آبهای اسلامبول؛ دریاهای ساحلی آن. ...
لغتنامۀ دهخدا
آب
(اِ) نام ماه یازدهم از سال ملی یهود و
ماه پنجم از سال عرفی و دیوانی آنان و غُرّهٔ
آن بگفتهٔ مورخین قدیم با سلخ مرداد یا غُرّهٔ
شهریور مطابق است. و این ماه نزد
بنی اسرائیل ماه عزا و ماتم باشد. و بروز
پسین آن وفات هارون است و یهود بدان
روز روزه دارند. (از قاموس کتاب مقدس).
و در فرهنگهای فارسی نام ماه یازدهم سال
سریانی معروف برومی میان تموز و ایلول
مطابق اسد عربی و مرداد فارسی و نیز
اغسطوس رومی، و بعضی گفته اند مطابق
عقرب، و در سامی فی الاسامی ماه سوم
تابستان، و سبب اختلاف اقوال ظاهراً
اختلاف حسابهای نجومی در اعصار مختلفه
است :
ساحت آفاق را اکنون که فرّاش صبا
از حزیران فرش گسترد از تموز و آب نخ.
انوری.
بسوزد بشب خرمن ماه را
سموم نهیب تو در ماه آب.اثیر
اخسیکتی.
لغتنامۀ دهخدا
آب
(اِخ) نزد نصاری، اقنوم اوّل از اقانیم
سه گانه. صورتی از اَب.