[ بِ دَ ] (ترکیب اضافی، اِ
مرکب) بزاق. بصاق. خیو. تفو. خدو.
- امثال: آب دهان برای چیزی رفتن؛ خواهان
و آرزومند آن بودن.
مرجع: دهخدا، علیاکبر: لغتنامهٔ دهخدا (نسخه دیجیتال،
https://dehkhoda.ut.ac.ir
) براساس نسخه فیزیکی ۱۵ جلدی انتشار سال ۱۳۷۷.
موسسهٔ لغتنامهٔ دهخدا و مرکز بینالمللی آموزش زبان فارسی دانشگاه تهران، ۱۳۹۹.