معنی آبدست

نمایش ۱ تا ۱ مورد از کل ۱ مورد.

لغت‌نامۀ دهخدا
آبدست
[ دَ ] (اِ مرکب) قسمی جامه و پوشش. لباده. جبهٔ آستین کوتاه. || قسمت فوقانی سرآستین درازتر از قسمت تحتانی آن که بر روی آستین برگردانند زینت را. سنبوسه. || مستراح. مبرز. || (ص مرکب) سخت چابک و تند. چربدست. ماهر. استاد. رجوع به آبدستی شود. || زاهد پاکدامن و پرهیزکار: نعیم پاک بستاند چو کرد آلوده بسپارد نه شرم از آبدست آید نه ننگ از آبدستانش. خاقانی.